جدول جو
جدول جو

معنی ویزیت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

ویزیت کردن(فُ لَ دَ)
دیدار کردن. بازدید کردن، (اصطلاح پزشکی) عیادت کردن پزشک از بیمار
لغت نامه دهخدا
ویزیت کردن
بیمار دیدن دیدار کردن بازدید کردن، عیادت کردن پزشک از بیمار
تصویری از ویزیت کردن
تصویر ویزیت کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ یُ دَ)
ماتم پرسی کردن و شفقت و مهربانی کردن بسان مرده. (ناظم الاطباء) : روز چهارشنبه بخدمت رفت (بونصر مشکان) امیر به لفظ عالی تعزیت کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 346).
تعزیت کرد کی تواند صبر
مرثیت گفت کی تواند غم.
مسعودسعد (دیوان چ یاسمی ص 616)
لغت نامه دهخدا
(فُ گَ دَ)
وجین کردن. برکندن فضول گیاه زراعتی. برانداختن علفهای هرزه از بین زراعت. برچیدن و واچین کردن گیاهان زائد و هرزه از میان زراعت. رجوع به وجین کردن شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ دَ)
تندی کردن. خشم گرفتن. بدخوئی کردن. مقابل بردباری:
بدو گفت کای شاه تیزی مکن
که اکنون دگر گشت ما را سخن.
فردوسی.
ستون خرد بردباری بود
چو تیزی کند تن به خواری بود.
فردوسی.
سخنهایشان بشنو و گو سخن
کسی تیز گوید تو تیزی مکن.
فردوسی.
که هرکس که تیزی کند روز جنگ
نباشد خردمند و بارای و سنگ.
فردوسی.
نکند کندی وقتی که کند پاداشن
نکند تیزی وقتی که کند بادافره.
فرخی.
رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(فُ خوَرْ / خُرْ دَ)
اندرز کردن. سفارش کردن:
انجام تو ایزد به قران کرد وصیت
بنگر که شفیع تو کدام است به محشر.
ناصرخسرو.
معلمت همه شوخی و دلبری آموخت
به دوستیت وصیت نکرد و دلداری.
سعدی.
حکیم را به وصیت کردن حاجتی نیست. (قرهالعیون).
، سفارش کردن به کسی یا کسانی که اعمالی را پس از مرگ سفارش کننده انجام دهند
لغت نامه دهخدا
تصویری از وصایت کردن
تصویر وصایت کردن
سفارش کردن اندرزنیدن وصیت کردن سفارش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وصیت کردن
تصویر وصیت کردن
اندر زدادن پنددادن: (آدم علیه السلام به شیث وصیت فرمود که این سخنان را نگاه دار و اولاد خود را به محافظت آن وصیت کن)، سفارش کردن بکسی یاکسانی که اعمالی را پس از مرگ سفارش کننده انجام دهند
فرهنگ لغت هوشیار